بهشت یا جهنم
روزی یک مرد با خداوند مکالمه ای داشت:'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد...
صدا نمیاد!
مرد گوشی را برداشت و شماره گرفت. چند لحظه بعد زن از پشت خط گفت: الو.. بفرمایید؟...
هم نوع
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد.در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند.لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا میداد. پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت :...
تله موش
موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت: " کاش یک غذای حسابی باشد. " اما همین که...
مردکور
ادامه مطلب ...
روزی مردکوری روی پله های ساختمانی نشسته وکلاه و تابلویی را درکنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده می شد: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود...